فکر میکنم که دریا هم گاهی به تو فکر میکنه که اینجوری بالا و پایین داره
_چطور؟!
مثلا وقتی سونامی میشه../ تو حتما موهاتُ باز کردی و داری تکون میدی../ اینجوریِ که دریا رو هم به رقص میاری
..
_موهامو باز کنم برات..؟!
نه نه من جونمُ دوست دارم .. :-)
پ.ن: باید گاهی سرک بکشم به خونهِ ی اولم ..
میزان دل مادر است ..
عجب میجوشید تو و چایی هایت
تو برای من و چایی برای درد هایت
..
کسی هست بخونه ..؟!
انگار یه موجوداتی توی سرم دارند راه میرن ../ جای قدم هاشون رو قشنگ احساس میکنم،وقتی که با بوی لاشه هزاران لاشخور بنفش از توی سرم رد میشن ../
حتی پوزه های بلندشون رو هم که کشیده میشه به سرم رو حس میکنم ..
خیلی دردناک ../ من فکر میکنم تمام سردرد هام کار همین سگ های بنفش با پوزه های بلندشونه ..
آخ سرم ../ انگار به جایی میرن که هیچکس نباید بره ../ یه منطقه ممنوعه ../ خودشونُ محکم به دیوار های سختش میزنن که بتونن اونُ بشکنن ../
سرم داره گیج میره ..
انگار اونا بوی تو رو از اون منطقه سمت راست سرم بو کشیدن و خودشونُ به اینجا رسوندن که تو رو بیرون کنند ..
ولی اونا نمیدونن که من سالهاست با این همه درد کنار اومدم
..
فکر کنم منطقه ممنوعه سرم که جای تو بود اگه سمت چپ بود اون سگ های بنفش هیچ کاری باهامون نداشتند ../ میدونی که تو اینجوری شدی همه منطق من ..
مختصر حال خوشم در دل تو جا خوش کرد
رگ بی صاحب خوابم لعنتی پُر خون کرد
آنقدر دیدهِ من چشم تو را عریان دید
مختصر دل مرا عاقبت پُر خون کرد
..
اینقدر دل کوچیکمُ خون نکن
..
بوی بهار میدهد روسری یار
همچون نت های سنتی تار
میخواهد بنوازد بهار را یار
با موهایش بر روی تار
چه سمفونی شکوهمندی
نواختن تار بر روی تار
هرچه داشتم مرا با خود برد
این ترانه مرا به یاد یار
..
بهار بویِ روسریِ تو رو میده
میخواستم بنویسم: که باز میکنی روسری ات را هر دم ..
سرم درد گرفت
..
حالا که ناباور ترین اتفاق زندگی من را رقم زده ای ../ چرا حالا نیستی ..؟!
پیکاسو تو را نقش زد و مرد از تو ..
چه ماهی هستی تو ..؟!